شب امتحان چیست؟
.
.
.
.
.
شبی برای فهمیدن قیمت کتاب، ناشر، نویسنده و از همه مهمتر شمردن تعداد صفحات باقی مانده!!
1- اگه فلان راهپيمايي نياين 3 =4 نمره از انضباطتون کم ميکنيم
2- اگه نماز جماعت نياين نمره پرورشيتون صفره
3 - اگه موبايلاتونو بگيريم ديگه پسش نميديم
4- ولي بزرگترين دروغ رو معلم رياضيمون ميگفت که ميگفت مثلثات بخونين بدرد آيندتون ميخوره
=خوشبختم
=چی زر میزنی واسه خودت؟
=هاهاها هی هی هی هوهوهو
=خو چی بگم دیگه؟
=وقتی با یکی کل میندازم
=خجالت اووووخی
=خو به من چه؟
=ایول
=خنده ی از روی تمسخر...
=من اومدم-سلام
=وقتی یه چیزی میگم که انتظار تایید دارم
=خستم کردی
=گیجم کردی
=ور نزن
=چیزی که اگه دیگران بفهمن بده....
=الکی آخر بعضی پیاما
=وقتی با یکی قهرم
=خب...بتعریف
=بی ادب
=شکر نخور
=مبارکه
=وقتی خیلی ناراحتم
=معمولا به جای سلام چندتا ازینا میذارم
=موقع فیس دادن
=بابای
تا حالا دقت کردین اگه پسرای امروزی برن جبهه چی میشه؟؟؟
.
.
.
.
.
.
ﺍﺳﯽ ﺍﻭﻥ ﭘﺴﺮﻭ ﺗﻴﺮ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﮐﻦ
ﺧﺴﺘﻢ ﺣﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﻣﻬﺮﺍﻥ ﺍﻭﻥ ﻃﺮﻓﻮ ﺑﻤﺐ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﮐﻦ
ﻧﻬﻬﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﻣﺦ ﺧﻮﺍﻫﺮﺷﻮ ﺑﺰﻧﻢ
ﻣﺤﻤﺪ ﺧﺸﺎﺑﺎﺭﻭ ﭘﺮ ﮐﻦ
ﺍﻭﻭﻭ ﮐﻲ ﻣﻴﺮﻩ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺭﺍﻫﻮ ﺗﻴﺮ ﺑﻴﺎﺭﻩ
ﻣﻬﺪﯼ ﺗﻔﻨﮓ ﭘﺮ ﮐﻦ
ﻣﮕﻪ ﻧﻤﻴﺒﻴﻨﻲ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﻣﻮ ﺗﻤﻴﺰ ﻣﻴﮑﻨﻢ
ﻣﻤﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﻳﻢ ﺧﻂ ﻣﻘﺪﻡ
ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﻣﻦ ﺿﺪ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻭ ﮊﻝ ﻣﻮﻡ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪﻩ
ﻧﻤﻴﺘﻮﻧﻢ ﺑﻴﺎﻡ ! .. (من دیگه سکوت میکنم)
پسرخالمو فانتزیاش .. پسرخاله: ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﺩﮐﺘﺮﺍﯼ ﺑﺮﻕ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ
ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﺮﺳﺪﺱ ﺑﻨﺰ 40 ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﯾﻬﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﯾﻪ ﭘﻮﺭﺷﻪ ﭘﺎﻧﺎﻣﺎﺭﺍ
ﮐﻪ ﺗﻮﺵ ﯾﻪ ﺧﻮﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﮐﺮﺩﻩ
(ﺧﺐ ﻫﺮ ﻧﻔﻬﻤﯽ ﻣﯿﺪﻭﻧﻪ ﮐﻪ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺷﯿﻨﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﺭﻩ)
ﺧﻼﺻﻪ ﯾﻪ دختر ﻫﻢ ﺗﻮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﺴﺖ
ﺗﺮﺟﯿﺤﺎ ﻗﺪ 188 ﻭ ﻭﺯﻥ 75 ﻣﻮﻫﺎﺵ ﻣﺸﮑﯽ ﺑﺎﺷﻪ
ﭼﺸﻤﺎﺷﻢ ﻣﺸﮑﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﺧﻮﻧﺮﯾﺰﯼ ﻣﯿﮑﻨﻪ !
ﻣﻨﻢ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﮑﺸﻢ ﻭ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﻢ ﺍﺯ ﻣﺎﺷﯿﻦ
ﻭ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﻧﻨﻪ ﺑﺎﺑﺎﯼ دخترﻩ ﺍﺯ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﺩﺍﺭﻥ ﺯﺟﻪ ﻣﯿﺰﻧﻦ
ﮐﻪ آقـــآ ﺗﻮ ﺭﻭ قـــﺮﻋـآﻥ ﮐﻤﮑﻤﻮﻥ ﮐﻦ
دخترﻣﻮﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺮﻩ ﻭ ﺍﯾﻨﺎ !
ﺑﻌﺪ دختره ﺭﻭ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﻭ ﻣﺎﻟﯽ ﺑﻨﺪﺍﺯم ﺗﻮ ﻣﺎﺷﯿﻨﻢ
ﻭ ﺻﻔﺮ ﺗﺎ ﺩﻭﯾﺴﺖ ﺭﻭ ﺗﻮ 2 ﺛﺎﻧﯿﻪ ﭘﺮ ﮐﻨﻢ
ﺣﺘﻤﺎ ﻣﯿﭙﺮﺳﯿﻦ ﭼﻄﻮﺭﯼ ﺗﻮ ﺩﻭ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺳﺮﻋﺘﻢ ﺑﻪ 200 ﺭﺳﯿﺪﻩ؟
ﻋﺰﯾﺰ ﻣﻦ ﻣﺠﺒﻮﺭﻡ ﻣﯿﻔﻤﯽ !!!؟
ﻣﺠﺒﻮﺭﻡ دختر ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺸﮑﻠﯽ ﺍﮔﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩﯾﻦ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﭘﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻦ
ﺧﻼﺻﻪ ﭘﻠﯿﺲ ﮔﺸﺖ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻞ ﻭ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﻫﻠﯿﮑﻮﭘﺘﺮ ﻫﻢ ﺑﺒﯿﻨﻢ
ﯾﮑﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﺚ ﺟﺖ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﯿﻔﺘﻦ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ
ﺍﮔﻪ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﺳﻮﺍﻝ ﭘﯿﺶ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﮔﺸﺖ ﻧﺎﻣﺤﺴﻮﺱ ﻭ ﭘﻠﯿﺲ ﺭﺍﻩ
ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﻧﯿﻮﻣﺪﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻃﻼﻋﺘﻮﻥ ﺑﺮﺳﻮﻧﻢ ﮐﻪ
ﺍﻭﻧﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﻭﻝ ﺟﺎ ﻣﻮﻧﺪﻥ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻭ ﮔﺮﺩ ﻣﻦ ﺭﻭ ﺟﻢ ﻧﮑﺮﺩﻥ
ﺑﻌﺪ ﯾﻬﻮ ﺑﺰﻧﻢ ﺑﻪ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﻭﺭﻭﺩﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺑﺮﻡ ﺩﺍﺧﻞ
ﻭ ﺑﯿﺎﻥ دختر ﺭﻭ ﺑﻘﻞ ﮐﻨﻦ ﺑﺮﺳﻮﻧﻦ ﻭﺻﻠﺶ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﻪ ﺍﮐﺴﯿﮋﻥ ﻭ ﺍﯾﻨﺎ !
ﺧﻼﺻﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻋﻤﻞ ﮐﻪ ﺩﮐﺘﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﮕﻪ ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺩﯾﮕﻪ
ﺩﯾﺮ ﺗﺮ ﺭﺳﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻨﺶ ﻣﯿﻤﺮﺩ ! ﺗﻮ ﻫﻤﯿﻦ ﻭﻗﺖ ﯾﻬﻮ ﭘﻠﯿﺲ ﺑﯿﺎﺩ
ﻣﻨﻮ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﮐﻨﻪ ﻭ ﺑﮕﻪ ﺩﺳﺘﺎ ﺑﺎﻻ ﺍﯾـــﺴـــﺖ!
ﺑﻌﺪﺵ ﺗﺎ ﺑﯿﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﻨﺪ ﺑﺰﻧﻦ ﭘﺪﺭزن ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺍﻡ
( ﺑﯽ ﺟﻨﺒﻪ ﺧﻮﺩﺗﻮﻧﯿﺪ ﺧﻮﺩﻡ دخترﺭﻭ ﻧﺠﺎﺗﺶ ﺩﺍﺩﻡ
ﻋﺎﻏﺎﻫﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﻟﺶ ﻣﯿﺨﺎﺩ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ دامادﺶ ﺑﺸﻢ^_^)
ﺩﺍﺩ ﺑﺰﻧﻪ ﻧـــــَــــﻊ ! ﺗﻮ ﺭﻭ قرﻋــآﻥ ﻧﺒﺮﯾﺪﺵ
ﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ دختر ﻣﻦ ﺍﯾﻨﻘﺪﻩ ﺳﺮﻋﺖ ﻭ ﺧﻼﻑ ﺩﺍﺷﺘﻪ
ﺍﺻﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺟﺮﯾﻤﻪ ﻫﺎﺷﻮ ﻣﯿﺪﻡ ! ﺑــﻌﺪ ﭘﻠﯿﺴﻪ ﺑﮕﻪ ﺑﺮﻭ ﻋﺎﻣﻮ
ﺍﯾﻦ آقا ﺍﺩﻣﯿﻦ سايت بهشتي ها و قا ﺗله ﭼﻨﺪﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺩﻧﺒﺎﻟﺸﯿﻢ !
ﺑﻌﺪ ﻣﻨﻮ ﭘﻠﯿﺴﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺗﻮ ﺍﻓﻖ ﻣﺤﻮ ﺑﺸﯿﻢ !
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﺪﺭزنم ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﺎﺭﺍﻡ ﻭ ﺩﺍﺭﻩ ﺭﺿﺎﯾﺖ
ﺧﻮﺍﻧﻮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﻏﺮﺑﺎﻧﯽ ﺭﻭ ﺟﻠﺐ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺍﻓﻖ ﻫﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﮔﺮﻣﻪ !
ﺍﻭﻩ ﺍﻭﻩ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻮﺩ ﯾﺎﺩﻡ ﺑﺮﻩ ﺑﮕﻢ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﮐﺘﺮﺍﯼ ﺑﺮﻕ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ !
ﺻﺪ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺗﻮ ﻣﺴﺎﺋﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻧﯿﺴﺖ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﻧﮑﻨﯿﺪ !
ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﻧﯿﺴﺘﻢ . ﺳﺎﻗﯿﻢ ﻫﻢ ﻣﺪﺭﺳﺎﻧﻪ ﺷﺮﯾﻔﻪ
ﻓﺎﻧﺘﺰﯼ ﭘﺮﻭﺭﻩ ﺍﻓﻖ ﺯﺍﺩﻩ
فقط گوگل میفهمه ما چقدر تو زندگی گشتیم و پیدا نکردیم...!
ابـــرو برداشتنتو تحمل کردم....
ناخـــن بلند کردنتو تحمل کردم....
ماتیــــــک زدنتو تحمل کردم....
سلام عجقم چطول مطولی گفتنتو تحمل کردم ....
.
.
.
.
.
اما میخای بری بیرون نمیدونی چی بپوشیو نمیتونم تحمل کنم
خدا شاهده نمیتونم
جذابیت پسر به خنگ بودنشه، پسرای ایرانی هم که همشون جذااااب!
کار از ابرو و شلوار قرمز و گوشواره گذشت...
امروز یه پسره رو دیدم وسط دعوا داشت جیغ میزد ..!
تصویری از یک پسر ایده آل :
Error 404
not found
No image!!! خب نداریم ب من چه ..!
دختر کوچکی با معلمش درباره نهنگ ها بحث می کرد .
معلم گفت : از نظر فیزیکی غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد زیرا با وجودی که پستاندار عظیم الجثه ای است اما حلق بسیار کوچکی دارد .
دختر کوچک پرسید : پس چطور حضرت یونس به وسیله یک نهنگ بلعیده شد ؟
معلم که عصبانی شده بود تکرار کرد که نهنگ نمی تواند آدم را ببلعد ، این از نظر فیزیکی غیر ممکن است .
دختر کوچک گفت : وقتی بهشت رفتم از حضرت یونس می پرسم
معلم گفت : اگر حضرت یونس به جهنم رفته بود چی ؟
دختر کوچک گفت : اون وقت شما ازش بپرسید.
جوانی از بیكاری رفت باغ وحش پرسید استخدام دارید..؟
یارو گفت مدرك چی داری گفت دیپلم
یاروگفت یه كاری برات دارم حقوقشم خوبه پسره قبول كرد
یارو گفت : ما اینجا میمون نداریم میتونی بری تو پوست میمون تو قفس تا میمون برامون بیاد,
چند روزی گذشت یه روز جمعه كه شلوغ شده بود . پسره توی قفس پشتك وارو میزد از میله ها بالا پائین میرفت . جو گیر شد زیادی رفت بالا از اون طرف افتاد تو قفس شیره داد زد كمك شیره افتاد روش دستشو گذاشت رو دهانش گفت آبرو ریزی نكن من لیسانس دارم..!
اینجوری که داریم پیش میریم چند وقت دیگه باید به دخترا بگیم : مگه پسری که ابروهاتو برداشتی ؟